همزمان با فرا رسیدن ۱۳ آبان، شاعران جوان اشعار ضد آمریکایی جدیدی سرودند که قالب طنز هم در میان آنها استفاده شده است.
شعرهای ضد آمریکایی به مناسبت ۱۳ آبان
سیاوش امیری از شعرای کشور به مناسبت ۱۳ آبان «روز استکبارستیزی» و نبرد با آمریکای جنایتکار مثنویای سروده است.
بر این مـوج توفـنـده «خـُفـتـن» مَبین
مـشو پـاپــِی «شیـــر» ایـران زمـیـن
کــه «مـــردانِ مَـرد» و دلـیــران پـاک
بسی خُفته در خون درین آب و خاک
وَجَب در وَجَب خاک ما پُر «شهید»
و جـنـگـاورانـی بــه غـایـت رشیـد
درآورده از دشمنـان بـس دَمــار
به گاهِ «دفـاع» و به هــر روزگار
ز «آشور» و از «کَلدِه» پندی بگیر
بخوان قصهها درس ِ چندی بگیر
بر «اسکَندَر» آن شاه رومی نژاد
همان خصم بدکین ِ «آتش نهاد»
که ویرانه کرد او «تمـدن» به سخت
چه شد سرنوشت همان تیره بخت؟
ز «روم» و ز اجـــدادتــان «رومـیـــان»
چه مانده ست، جز خِفَـّت اندر جهان
و زان پس که «چنگیـز» خونخواره نیز
برآمــد بـه کـشتــار و جنـگ و ستـیـز
بر ایــن «بـوم و بَر» لاله زاران دمـیـد
و شد بـس تـنـاور درخـت «امــیــد»
بر ایـن «مـــرز پُــر گـوهــر» جــاودان
بشد سایــه گستــر کـَـران تا کـَـران
کـه تا یورش سخـتِ «قــوم تـاتـار»
هـمــان «قـوم غــارتگــر» روزگـــار
به فرمان «تیمور لَنگ»، جنگ شد
و اوضــاع مَـردُم «بـدآهـنـگ» شد
نــه دیــری بپـایـیـد آن حـال و روز
دگــرگـونـه شد حـالتی دلـفـــروز
هر آنکس که شد دشمــن خاکِ مــا
نـدیـد «جـــان نـثــارانِ» بـی بـاکِ ما
* * *
کـنـون با تـوأم دشمـن «دیــن» مــا
تو ای خصم «فرهنگ» و «آیین» ما
تو «اِبـلـیـس» دوران و پُر کـیـنـهای
تـبـاهـــی گـــــر «نـــور» آیـیـنـهای
تو «نظـم جـهـان» را به هم ر یخـتـه
و تو، دشمنت هر چه «فَـرهـیـخـتـه»
و آنان که «علم» و «ادب» پیشهاند
و آنان کــه «دارای انـدیـــشـــه»اند
و آنان کــه بـا «آرمـــان»، ایـمــناند
گــریـزان ز سودای «اهــریـمـن»اند
و آنان کـه با یاد «پـیــر خمـیـن»(ره)
به دنبال آزادگی چون «حسین»(ع)
نه هـمکـیـش «دزد ستـمـکـــاره»اند
نه همدست «شیطان خونخواره»اند
به جـانان قـَسَم، بر تـو گیرند سخت
کنون بشکند «هیبت»ات تیره بخت
کـه چنگـال خونـیـن تـو در «یمن»
شده آشکـارا، بـه هــر انـجـمــن
به «سوریـه» هم دست مرموز تو
شد اکـنـون هــویــدا پَک و پـوز تو
ز «خبث» و «خیانت» تو آکندهای
تــو آن «دیــو بـدبـخـت» آیندهای…
زهرا آراسته نیا نیز با سرودن شعری با نام «من و آمریکا» به زبانی طنز به جنایات آمریکا اشاره کرده است:
خونریزی بی حساب تقصیر تو نیست
بدمستی از شراب تقصیر تو نیست
از داعشیان کمی حمایت کردی
برپا شده التهاب تقصیر تو نیست
جنگنده ی تو فقط سلاحی انداخت
هرجا که شود خراب تقصیر تو نیست
تو حامی کودکانی و در دریا
“آیلان” شده غرق خواب تقصیر تو نیست
صلح و بشر و حقوق او هم ایضاً
یکباره شده سراب تقصیر تو نیست
میز تو بزرگ و پرگزینه ست ولی
هی جنگ شد انتخاب تقصیر تو نیست
هرجا شده کودتا به دستت بند است
دست تو بود طناب تقصیر تو نیست
بمب اتم تو کشته آدم اما
ایران شده هی عتاب تقصیر تو نیست
گرد آمده در سفارتت جاسوسان
برپایی این Club تقصیر تو نیست
دنیا پرِ از گرسنه و می ریزی
هی گندم خود به آب تقصیر تو نیست
تو حضرت با هوش مؤدب هستی!
توهین تو شد کتاب تقصیر تو نیست
من عاشق مهربانی ات می باشم
قتل و ترور، اضطراب تقصیر تو نیست
با جنگ شود برادرت اسرائیل
امنیتش اکتساب تقصیر تو نیست
تحریم شما به تخم چشمم ارباب
اصلا شده ام کباب تقصیر تو نیست!
فاطمه عارفنژاد «چرا مرگ بر آمریکا؟» را سوژه سروده جدید خود قرار داده است:
به خاطر وطنش “«مرگ بر تو آمریکا!»
نوشته بر کفنش «مرگ بر تو آمریکا!»
به پارههای تنش، «مرگ بر تو آمریکا!»
گلوله در بدنش… «مرگ بر تو آمریکا!»
پدر… نیامدنش… «مرگ بر تو آمریکا!»
به روی پیرهنش؟ «مرگ بر تو آمریکا!»
تو بشنو از دهنش «مرگ بر تو آمریکا!»
و جور اهرمنش «مرگ بر تو آمریکا!»
عصای بت شکنش «مرگ بر تو آمریکا!»